- دین به
- کیش و آیین برتر، دین بهتر
معنی دین به - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دیو کوچک، زالو، کرم گونه ای که در پشمینه ها افتد و تباه کند دیوک بید
متدین دیندار
پژوهنده دین جوینده دین، روز پانزدهم از هر ماه ملکی
زمان قدیم مدت دراز، دیر وفت بی موقع
جای پاسبانی دیدبان، منظره چشم انداز
کپورک از ماهیان
دین دار، متدین
کوتاه بالا مرد
ماه دی
دیروز، روز گذشته وام که ادای آن را مدت معینی باشد
دیبا. توضیح: های دیبه ملفوظ است. یا دیبه خسروی جامه حریر پادشاهی، گنج سیم از گنجهای خسرو پرویز گنج دیبه
آن جز از گوسفند که بجای دم از خلف آن واقع شده و محتوی چربی می باشد
دیروز، دیروزی، دینه روز، برای مثال بچۀ بط اگر چه دینه بود / آب دریاش تا به سینه بود (سنائی۱ - ۱۵۴)
عضوی از بدن گوسفند که در انتهای تنۀ او آویخته و به جای دم اوست و تمام آن چربی است و روغن آن بیشتر و بهتر از پیه و چربی بدن گوسفند است
((دُ بِ))
فرهنگ فارسی معین
دمبه، جزیی از بدن گوسفند که به جای دم در انتهای خلفی تنه او آویخته و محتوی چربی است، پیه، چربی، گذار کردن نوعی رمل و جادو برای از میان برداشتن یا آسیب رساندن به کسی. با دنبه آدمکی درست می کردند و با نیت آسیب رساندن به آن
پارچۀ ابریشمی، برای مثال هم از لؤلؤ و گوهر شاهوار / هم از دیبۀ چین سراسر نگار (فردوسی - ۱/۲۰۸ حاشیه)
دیبۀ خسروی: نام یکی از گنج های هشت گانۀ خسروپرویز، برای مثال دگر آنک نامش همی بشنوی / تو گویی همه دیبۀ خسروی (فردوسی - ۸/۲۹۷)
دیبۀ خسروی: نام یکی از گنج های هشت گانۀ خسروپرویز،